بازی + Eternal Edge یک بازی اکشن، شخصیت پردازی و ماجراجویانه و جهان باز است که مخاطب خود را به شدت به چالش میکشد. این بازی توسط شرکت Rightrous Weasel ساخته و در ۱۲ آپریل سال ۲۰۱۸ برای پلتفورم های Xbox One، Nintendo Switch و Microsoft Windows روانه بازار شد. از آنجایی که امروزه بسیاری از گیمرها به این سبک بازیها علاقه ی فراوانی نشان داده اند، طبیعی است که شاهد رشد و ارتقای اینگونه بازی ها نسبت به قبل باشیم و آنها را در رنگ و لعاب متفاوتی ببینیم.
خارج از لطف نیست اگر از صحبت درباره ی گرافیک شیرین و جذاب این بازی شروع کنیم. همانطور که میدانیم این نوع پردازش گرافیکی را این روزها «نقطه ای – سه بعدی» نامگذاری کرده اند (۳D Dot Games) که از پرچمداران این سبک میتوان به بازی پرطرفدار Minecraft اشاره کرد. از نقاط قوت بازی+ Eternal Edge میتوان به رنگ آمیزی فوق العاده زیبا و شاد آن اشاره کرد. در واقع اینگونه طراحی ها گرچه در نگاه اول کمی ساده به نظر میرسند، اما در طول بازی شما را جذب خواهند کرد. با این حال از نظر برخی افراد شرکتهایی که اینگونه پردازش گرافیکی را برای بازی های خود انتخاب میکنند میخواهند به گونه ای از شر طراحی ها و حجم پردازی ها و همچنین جزییات بیشتر خلاص شوند و کار را هرچه سریعتر روانه بازار کنند.
اما از دیدگاه دیگر گاهی شاید جالب باشد که شما در مورد جزییات بازی تصمیم بگیرید. مثلا در گوشه ای یک برکه آب یا چند درخت میبینید، میتوانید تصور کنید که موجودات کوچکتری هم اونجا هستند یا نه. از طرفی اینگونه بازی ها این قابلیت را دارند که به راحتی برای پلتفورمهای قابل حمل مانند موبایل یا تبلت نیز پورت شوند چون با توجه به حجم کم گرافیک به راحتی قابل اجرا هستند.
به طور کلی نقشه این بازی محیطی پر از منظره است که با رنگ آمیزی بسیار جذاب آمیخته شده است. گرچه از دورنماهای آنچنانی و خیره کننده خبری نیست اما مناظر بازی به نوبه خود خوب کار شده اند. من شخصا به نورپردازی بازی نیز نمره خوبی میدهم. نورپردازی در گرافیک نقطه ای کار چندان ساده ای نیست ولی به نظر میرسد که از پس آن خوب برآمده اند.
شما در این بازی مانند بسیاری از بازی های جهان باز و شخصیت پردازی، قابلیت ارتقا سطح ، خرید و ساخت وسایل مبارزه و لباسها و خیلی آیتمهای جانبی که در شرایط اضطراری به کمکتان میایند را دارید. همچنین میتوانید برای فارم و بدست آوردن این موارد با دشمنان زیادی سر وکله بزنید. نقشه نسبتا بزرگ بازی میتواند یک تجربه ماجراجویانه خوبی را برای بازیکن رقم بزند. به طوری که سرسری گرفتن گشت و گذارها و آیتم ها میتواند عواقب جدی در بر داشته باشد.
و حالا نوبت به سیستم و مکانیک درگیریها در این بازی میرسد. بازی به ظاهر ساده که با نگاه اول ممکن است این موضوع به ذهن شما خطور کند که چطور همچین بازی ساده ای میتواند چالش برانگیز باشد. اما اگر کمی تحقیق کنید میبینید که حتی استریمرها و یوتیوبرهای بزرگ هم در این بازی با باس ها مشکل دارند. چندین بار میمیرند تا بتوانند آنها را شکست دهند. خب این روزها تفاوت سلیقه بسیار زیاد است و عده ی زیادی نیستند که از بازیهای پیچیده و سخت لذت ببرند، اما اگر شما مخاطب بازی های چالش برانگیز و سخت هستید، این بازی از آن شماست. البته بهتر است روی اعصابتان هم مسلط باشید. در این بازی باید فراموش کنید که هر لحظه یک واژه ی معجزه آسا به نام «سیو» به کمکتان می آید. نه، دیگر از این خبرها نیست. آن را باید خودتان بدست بیاورید.درست مثل بازیهای آرکید و قدیمی که خبری از مموری کارت و حافظه و یا اتو سیو نبود. با زحمت باید خودتان را به نقاط سیو بازی برسانید تا در امان باشید. پیدا کردن این نقاط نیز کار ساده ای نیست. مردن در بازی بهای سنگینی خواهد داشت اگر به فکر رسیدن به نقطه سیو نبوده باشید و این دلهره و استرس که به مخاطب وارد میشود به خصوص در حد فاصل بین دونقطه ی سیو، چیزی است که من اسمش را نوعی از چالش میگذارم.
همچنین دیگر چالش بازی که برای من بسیار جذاب بود، محدودیت بازیکن در مبارزه است. به راحتی نمیتوانید فرار کنید یا اینور و آنور بپرید. باید از سلاح ها به درستی بهره بگیرید و در صورت لزوم آنها را عوض کنید. این قابلیت به شما داده خواهد شد که در حین مبارزه سلاح را بطور محدود تغییر دهید. رمز زنده ماندن در همراه داشتن معجون خون سبز رنگ شماست. پس آن را جدی بگیرید.
داستان بازی از این قرار است که یک رزمنده پس از کشته شدن استادش راه اون را پیش میگیرد و برای نابودی «خدای مرگ» به جنگ دشمنان میرود. در مورد داستان میتوانم بگویم که نکته جالب توجهی وجود نداشت. یک داستان معمولی و بعضا تکراری و کوتاه با جزییات نسبتا کم که در حد سرگرمی میتواند کافی باشد اگر بیشتر تمرکز بر روی گیمپلی بازی باشد تا داستان. اگر از دسته بازیکنهای داستان محور هستید بهتر است این بازی را جدی نگیرید. البته در بازی با شخصیتهایی روبرو میشوید که داستانشان را بطور مختصر برایتان میگویند و یا اینکه خیلی کوتاه در مورد داستان اصلی بازی صحبت میکنند اما بی پرده بگویم که اگر این دیالوگها را ندید بگیرید نیز چیزی را از دست نداده اید.
اگر قصد تجربه این بازی را دارید به شدت توصیه میکنم قهوه یا چای آماده کنارتان باشد، چون در حین لود شدن نقشه بازی و یا پس از مردن باید کمی صبور باشید. میتوانم بگویم تنها چیزی که صبر من را برید ، زمان بسیار طولانی لودینگ بازی است. و البته این یک نکته بسیار منفی برای این بازی تلقی میشود چرا که برای یک بازی ۴ گیگی با گرافیک ساده و نقطه ای ، این موضوع یک فاجعه است و از آن بدتر با اینکه نزدیک به بیش از دو سال از عرضه بازی میگذرد، اما هنوز کمپانی سازنده به فکر برطرف کردن آن نیست و این هم میتواند یک نقطه منفی دیگری باشد در راستای عدم پشتیبانی درست از محصول که تا کنون شاهد آن هستیم.
بزرگترین نقطه قوت بازی موسیقی آن است. هرچقدر در مورد جزییات و داستان کم کاری به چشم میخورد، در مورد موسیقی فوق القاده آن کاملا برعکس عمل شده است. یک ارکستر بزرگ در نظر گرفته شده و کاملا مشخص است که شرکت سازنده هزینه بسیاری برای موسیقی متن بازی کرده است. موسیقی با تم حماسی و گاهی تلفیقی که کمی نیز در مسیر بازی تغییر میکند و بر اساس چالشها و ماموریتها تغییر ماهیت میدهد. البته بیشتر از اینکه موسیقی به محیط بازی بخورد ، بازگو کننده داستان است و شاید بتواند دلیلی باشد تا بازیکن از داستان هم لذت کافی را ببرد.
حرف آخر
در مجموع تمام اینها، این بازی میتواند تجربه خوبی باشد به شرطی که بازیکن تجربه زیادی از بازیهای بهتر و قویتر در این سبک را نداشته باشد. در واقع شروع خوبی برای سبک جهان باز و شخصیت پردازی محسوب میشود.
Verdict
To sum up, this game could be a great experience for the people who has not much background playing better and more powerful game of this style. In fact, this game is a perfect start for the beginners of Action RPG and Open World games