بازی که امروز منشتر شده و قرار است که شما نقد و بررسی آن را از تیم ما بخوانید بازی نیست جز Life Is Strange، بازی ای که از یک تیم سازنده کوچک است که زیاد هم معروف نیستند اما منتشر کننده این بازی یا همان ناشر آن یک ناشر معروف است که همه ما آن را می شناسیم و با بازی های معروف و محبوبش خاطره داریم یعنی Square Enix، در این بازی همه چیز داستان است، این را در پیش گفتار این نقد و بررسی گفتم تا که قبل از خواندن این نقد و بررسی کسانی که اهل داستان در بازی های رایانه ای نیستند بدانند که این بازی تماما داستان است و هیچ گیم پلی خواص یا چیز دیگری وجود ندارد پس اگر اهل داستان در بازی های رایانه ای هستید با نقد و بررسی بازی Life Is Strange از تیم نقد و بررسی وبسایت Gamingles همراه ما باشید.
ابتدا باید بگوییم سبکی که در این بازی وجود دارد و سازنده از آن سبک استفاده کرده است همان سبک محبوب بازی های Telltale هست که در خیلی از بازی های محبوبمان دیده این، سبکی که شما کار اصلیتان انتخاب دیالوگ است و بس! در بازی های این سبکی معمولا گیم پلی زیادی دیده نمیشود و اکثر اوقات شما یا مشغول دیدن یک سینماتیک از بازی هستید و یا دارید دیالوگ انتخاب میکنید اما باید به شما بگوییم که در Life Is Strange قضیه یکم فرق دارد و به آن خشکی هم نیست، در این بازی شما میتوانید در گیم پلی بازی چند کار دیگر هم انجام دهید و حالا کنترل کاراکتر در بازی بیشتر است اما باز هم هسته ی اصلی بازی همان داستانش است، در ادامه با نقد و بررسی داستان Life Is Strange با تیم Gamingles همراه باشید.
زیاد از داستان بازی تعریف و تمجید کردیم و گفتیم که در بازی هسته ی اصلی داستان است اما داستان این بازی چطور عمل کرده است؟ آیا با یک داستان قوی و خوب طرف هستیم؟ باید بررسی کنیم و ببینیم که داستان بازی در چه وضعی قرار دارد، پس با ما همراه باشید. ما کنترل دختر جوانی به نام مکس را بر عهده داریم که اینک در خلیج آرکیدیا و آکادمی هنر های بصری این منطقه یعنی بلک ول، در رشته ی عکاسی مشغول به تحصیل می باشد. مکس دختری چندان اجتماعی نیست و به نوعی می توان گفت تا حدودی انزوا گرا نیز می باشد. او از رشته ی تحصیلی خود راضی بوده و ذات عکاسی را دوست دارد. همچنین به نوعی به دنبال جلب توجه استاد کلاس عکاسی یعنی آقای جفرسون نیز می باشد! در ابتدای بازی شما وارد یک توهم می شوید همه جا تاریک، گنگ و غیر قابل درک است؛ یک آهو، موجودی که در ادامه گفته می شود نماد وجودی مکس است راهنمای شما در این لحظات نا مفهوم می باشد… بعد از دنبال کردن آهو به سمت یک فانوس دریایی می روید و بعد از اندکی کند و کاو محیط به یکباره آن بنای عظیم شروع به ریزش می کند و مکس به صورت غیر ارادی و مانند پاسخ احتمالی هر فرد دیگری دست خود را به بالا می برد اینجاست که زندگی او متحول می شود. شما ملاحضه می کنید که هر گاه که مکس دست راست خود را به بالا ببرد زمان اندکی به عقب بر می گردد و شما قادر به تغییر رویداد های ناگوار هستید. ابتدای بازی اینگونه آغاز میشود و بهتر است بیشتر از این از داستان بازی نگوییم تا برای شما Spoil نشود، البته باید این را هم اضافه کنیم که این متوقف کردن و به عقب بردن زمان به صورت همیشگی هست و شما هیچ موقع نیست که نتوانید این کار را انجام دهید که این خودش یک ریسک بزرگی است که شرکت سازنده بر گردن گرفته است.
در این بازی دارای داستانی هستیم که به هیچ وجه آن را نمیتوان خسته کننده نامید چرا که داستان در این بازی به شدت غیر کلیشه ای است روایت داستان را در طول بازی می توان یکپارچه و سر راست خواند که گاهی اوقات شما را شوکه می کند، متعجب می کند و حتی احساساتتان را نیز به بازی می گیرد و همین موارد مسلما سبب می شود بعد از اتمام هر قسمت از این عنوان برای تجربه ی قسمت بعدی آن حریص تر شده و از روند روایت LIS خسته نشوید، در بازی پر از سورپرایز برای بازیکنان است که میتوانید از هر لحظه آن لذت ببرید و از آن لذت بیشتری ببرید، هر لحظه در این بازی باید منتظر یک صحنه فوق العاده عجیب باشید پس خودتان را برای کلی سورپرایز در داستان آماده کنید.
چیز دیگری که باید راجع به آن گفت و از تیم سازنده بازی تقدیر کرد، انتخاب ها در بازی هستند، در این بازی انتخاب ها بی نهایت خوب و قوی کار شده اند و شاید در هیچ بازی دیگری که در این سبک قرار دارد ندیده باشیم که چنین قدرتی در انتخاب های بازی وجود داشته باشد که این مسیله خیلی به خوب بودن این بازی کمک کرده است موردی که سبب جلب توجه خیل عظیمی از بازیبازان از جمله خود بنده به سمت این ساخته ی استودیو DN شد. در LIS شما می توانید خیلی چیز ها را تغییر دهید، از نوع بسازید و یا گاهی کار را خراب تر کنید! مثلا در جایی از بازی اگر شما حقیقت را بیان کنید وارد فاز جدیدی از روایت می شوید و اگر آن را کتمان کنید سر نوشت دیگری برایتان رقم خواهد خورد و یا اگر از دادن پاسخ های درست یا غلط کامل سر باز بزنید ممکن است بازی در جایی دیگر یقه ی شما را بگیرد و ملزم به راست و ریس کردن یک سری وقایع برای رسیدن به مطلوبتان باشید، در حقیقت با انتخاب های بازی میتوانید همه چیز را تغییر دهید و این شما هستید که در نهایت داستان بازی را رغم خواهید زد، در بسیاری از بازی های این سبکی این موضوع را دیده ایم که میتوانید با انتخاب هایتان داستان را بسازید اما در این بازی این ماجرا واقعا قوی کار شده است و شما میتوانید حاصل انتخاب هایتان را به وضوح در این بازی ببینید.
اما بگذارید کمی هم راجع به گرافیک این بازی بگوییم، در Life Is Strange شاهد گرافیک خیلی خوب و قوی هستیم که به لطف انجین محبوب یعنی Unreal Engine 4 طراحی شده است، انجینی که در خیلی از بازی های معروف و سطح بالا استفاده شده و خواهد شد، گرافیک بازی واقعا یک شاهکار است، البته انتظار گرافیک واقع گرایانه را از این بازی نداشته باشید، هنگامی که میگوییم گرافیک بازی بی اندازه خوب است منظورمان یک گرافیک واقع گرایانه نیست، بلکه در این بازی شاهد یک گرافیک هنری فوق العاده خوب هستیم که با فریم ریت خوبی که بازی میدهد نیز بازی بسیار جذاب تر میشود، محیط بازی با آن برگ های درختان که غالبا به رنگ نارنجی و زرد در آمده اند به خوبی حس یک دنیای واقعی را به مخاطلب القا می کند. در بازی ما شاهد محیط های گوناگونی اعم از آکادمی، قبرستان ماشین ها، لب ساحل و… می باشیم که همگی در نگاه اول چشم نواز هستند. اما اندکی که در محیط ریز شوید به خوبی مشهود است که تیم DN در طراحی اشیا زحمت خاصی به خود نداده است و به جزئییات محیط توجه خاصی نداشته است. البته این بی توجه ای تنها شامل اشیا نمی شود و حتی شخصیت های بازی را نیز در بر می گیرد. برخی از افراد حاضر در بازی صورت های بسیار بی روحی دارند و حتی انیمیشن های حرکات و صحبت کردن آنها نیز چندان به مزاق بازیباز آن هم در نسل هشتم خوش نمی آید. اما با همه این ها اتمسفری که بازی دارد و حسی که در شما به وجود می آورد بی اندازه خوب است و یک شاهکار هنری را برای ما ساخته است، اتمسفری که در این بازی وجود داشت را به شخصه در هیچ بازی ای ندیده بودم.
اما از هرچه بگذریم، از موسیقی های بازی نمیتوان گذشت، در این بازی شاهد موسیقی های بی نظیری بوده ایم که واقعا خوب کار شده اند و شاید از آن دسته از موسیقی ها باشند که شما بعد از اتمام بازی هم به سراغ آنها بروید تا به صورت جداگانه گوش دهید، موسیقی های آخر هر قسمت بازی هم بی شک یکی از بهترین چیز های بازی است، با تمام اتفاقاتی که در آن قسمت دیدید وفتی صفحه سیاه میشود و موسیقی معروف این بازی پخش میشود، نمیتوانید جلوی گریه خود را بگیرید و بسیار بر روی شما تاثیر خواهد گذاشت.
حرف آخر
Life Is Strange یک شاهکار به تمام معنا به حساب می آورد، داستانی به نظیر و پر از اتفاقات غیر منتظره و همچنین اتمسفر بسیار سنگین و قوی بازی با گرافیک هتری فوق العاده آن و موسیقی های تاثیر گذاری که حتی بعد از اتمام بازی هم نمیتوانید دست از گوش دادن آنها بردارید و همچنین تم خاص و منحصر به فرد بازی با توجه به اینکه هیچ باگ و مشکلی در بازی دیده نشده، همه باعث میشوند تا شاهد یک شاهکار باشیم.
Verdict
Life Is Strange is a total masterpiece, lemme explain you why, we can see a great storyline maybe the greatest storyline i’ve ever tried and here’s a thing, you’re gonna play this storyline in an amazing atmosphere with great and amazing graphics, and also you’re gonna listen to the best musics you’ve ever listened that you can’t even stop listening to them after beating the game, and also there’s no bug or any problem in this masterpiece
ارسال دیدگاه