بازی Quantum Witch که توسط استودیوی NikkiJay توسعه و منتشر شده، یک ماجراجویی دوبعدی روایتمحور پیکسلی است که به نظر من بهترین توصیف آن با یکی از جملات (هوشمندانه) در صفحه استیم آن کاملا مطابقت دارد: «نه یک بازی اکشن پلتفرمر، بلکه یک داستانپردازی جالب وجود دارد و این تنها دلیل برای تجربه بازی است». در این بازی ما نقش یک چوپان حدوداً بیست ساله به نام Ren را تجسم میکنیم، شخصیتی کاریزماتیک که روز کاری خود را با جستجوی گله گمشدهاش شروع میکند و در نهایت در موقعیتی گرفتار میشود که میتواند (احتمالاً بسته به تعداد دفعاتی که آن را بازی میکنید) به دنیای او پایان دهد.
به عنوان کسی که همیشه به دنبال یک بازی پلتفرمر جدید است، همیشه وقتی عنوانی از این ژانر از راه میرسد که بیشتر بر روایت یک داستان جالب تمرکز دارد تا پریدن از میان سکوها، کنجکاو میشوم. اکثر ما در حال حاضر با پریدن در محیطهای دوبعدی کاملاً آشنا هستیم، بنابراین فکر میکنم منطقی است که از این به عنوان پسزمینهای برای روایت استفاده کنیم. Quantum Witch کاملاً یک پلتفرمر دوبعدی است که بیشتر از هر چیز دیگری بر داستان تمرکز دارد و همچنین به طرز شگفتانگیزی عجیب و غریب است.البته طرح داستان این بازی وقتی مضامین مختلف آن با هم هماهنگ میشوند، خوب عمل میکند، اما تغییرات مداوم لحن، غوطهور شدن واقعی را دشوار میکند.
در طول بازی Quantum Witch، ما مناطق مختلف را کاوش میکنیم و حقیقت پشت Hus (زادگاه قهرمان داستان) و جهانهای چندگانه را کشف میکنیم، در حالی که با شخصیتهای مختلف ملاقات کرده و از توانایی کوانتومی یا جادویی او استفاده میکنیم. به کمک با این قابلیت، Ren میتواند از هر آنچه در پسزمینه قرار دارد، برای گشت و گذار استفاده کند و من این ویژگی بازی را بسیار نوآورانه یافتم، زیرا باعث میشود شما خارج از چارچوب معمول سبک پلتفرمر به انجام بازی بپردازید.
بسته به انتخابهای شما، بازی ممکن است از چند دقیقه تا چند ساعت تکمیل شود و جالب اینجاست که پایان بازی بسیار متفاوت خواهد بود. اینکه چه شخصیتهایی نجات مییابند، چه اتفاقی برای Hus و مردمش میافتد و روایت کلی، همگی به این لحظات کوچک بستگی دارند. کاوش در پایانهای مختلف با یک ویژگی چکپوینت آسان میشود، هرچند که از همان ابتدا (یا حتی در اجرای دوم) به آن دسترسی پیدا نمی کنید. همانطور که در صفحه استیم این بازی آمده، در حالی که میتوانید در هر یک از پایانهای متعدد، بازی را متوقف کنید، باید چندین بار بازی را تکمیل کنید تا کل داستان را کنار هم بگذارید و فکر نمیکنم وقتی میگویم این ویژگی بازی را برای هر بازیکن مورد پسند می سازد یا خراب میکند، اغراق کرده باشم.
در اینجا لازم می دانم نکته ای را بیان کنم که مطمئنم چیزی در مورد آن نشنیده اید. توسعهدهنده NikkiJay در زندگی واقعی خود دچار آسیبهای فرقهای شده است؛ در مصاحبهای که با او انجام شد، به این موضوع اشاره کردیم، جایی که او در مورد اینکه چگونه ساخت بازی به او در پردازش این آسیبها کمک کرده است، صحبت کرد. به همین دلیل، Quantum Witch کمدی زیادی دارد و NikkiJay کار فوقالعادهای با آن انجام داده است. به همین دلیل دیالوگهای بازی در چندین قسمت من را به خنده انداختند و برخی از شخصیتها به همین دلیل میتوانند بسیار جذاب باشند. متأسفانه، این یکی از بزرگترین معایب بازی نیز هست زیرا به دلیل ریتم تند، ارتباط با جهان و روایت را دشوار میکند. اگرچه در ابتدا قابل توجه نیست، اما فقدان ریتم مناسب با نزدیک شدن به پایان آشکار میشود، زیرا احساس میشود که لحن به شما میگوید که اوضاع وخیم است… اما اینطور نیست.
این موضوع با عدم واکنش شخصیت اصلی و اطرافیانش بدتر هم میشود. یک مثال عالی در همان ابتدا است، جایی که بسته به انتخابهای انجام شده، او توسط یک فرقه به قتل میرسد و سپس دوباره زنده میشود، اما Ren چیز زیادی در مورد آن نمیگوید. در واقع، او فقط به جستجوی گلهاش برمیگردد، انگار هیچ اتفاقی نیفتاده است! در حالی که سعی میکردم همسرش، تایرا، را به واکنش وادارم، تنها گزینهای که پیدا کردم این بود که یک گل کوچک که قبلاً پیدا کرده بودم را به او بدهم.
وقتی این جور اتفاقات خیلی زیاد شد، فکر کردم شاید بازی را اشتباه خواندهام و شاید قرار بوده فقط یک کمدی باشد. دیدن آن از این زاویه هم کمکی به حقانیتش نمیکرد، چون وقتی با تمهای تاریکتر مواجه میشدم، حسابی کلافه میشدم. توضیح منظورم بدون لو دادن داستان بازی دشوار است، چون بازی خیلی کوتاه است و انگار دارم از گیمپلی چیزی کم میکنم. اما یک مثال خوب که در اوایل بازی خواهید دید، جایی است که Ren زنی را پیدا میکند که تحت رنج و عذاب شدید قرار گرفته و توسط جادو گروگان گرفته شده است؛ برای آزاد کردن او، بازیکن باید با یک شخصیت صحبت کند و به او گوش دهد تا بتواند در ازای دریافت یک چاقو، حرفهایش را بزند.
این نوع تم تاریک که با موقعیتهای ناگهانی و مسخره ترکیب شده، در بازیای که قرار نیست جدی باشد، خوب جواب میدهد؛ وقتی میگویم در طول بازی چند باری خندیدم، اغراق نمیکنم. مشکل این است که اهمیت دادن به نتایج را برایم دشوار میکرد، مخصوصاً وقتی به موضوعات حساس خیلی جزئی پرداخته میشد. بدون هیچ توضیح یا درک واقعی از آنچه لحن اصلی سعی در انتقال آن دارد، تلاش برای آشکار کردن کل روایت در طول چندین دور، جذابیت کمتری پیدا میکند.
البته بیان این نکات این به این معنی نیست که Quantum Witch بازی بدی است – فقط اینکه برای همه مناسب نخواهد بود. من از زمانی که با آن گذراندم لذت بردم، زیرا به خوبی با کمدی و شخصیتها ارتباط برقرار کردم، اما طنز آن باعث شد که نتوانم کل روایت را کشف کنم. این به ویژه صادق بود زیرا احساس میکنم بسیاری از محتوای واقعی در لحظات تاریکتر به دلیل فقدان عمق مسدود شده است. من با وجود تمام کردن مکرر بازی، هرگز واقعاً چیز زیادی نفهمیدم… هرچند، باید اعتراف کرد که این میتواند مشکل من باشد.
حرف آخر
Quantum Witch جزو از آن دسته بازیهایی است که بسته به ترجیح شما، میتواند موفق یا ناموفق باشد. اگر با خواندن دیالوگ های زیاد مشکلی ندارید یا وقتی لحن بازی ناگهان تغییر میکند، دچار سردرگمی نمیشوید، ممکن است از بازی کردن مکرر این عنوان برای کنار هم قرار دادن تکه های روایت لذت ببرید! با این حال، اگر مثل من هستید و برای لذت بردن از قسمت آخر به همه چیز نیاز دارید و اگر کمدی زیادی وجود داشته باشد، به سختی میتوانید با آن ارتباط برقرار کنید، شاید بتوانید از تجربه این بازی صرف نظر کنید.
Verdict
Quantum Witch is one of those games that can be a hit or miss depending on your preference. If you don’t mind reading a lot of dialogue or getting confused when the tone of the game suddenly changes, you might enjoy playing this title over and over again to piece together the narrative! However, if you’re like me and need everything to enjoy the ending and have a hard time connecting with it if there’s too much comedy, you might be able to skip the experience