بازی Helheim Hassle، توسعه یافته و عرضه شده توسط استودیوی Perfectly Paranormal، عنوانی روایی و ماجراجویانه است که در آن اِلِمانهای قوی Platforming و معمایی وجود دارد و در فضائی برآمده از دل افسانههای اسکاندیناوی رخ میدهد. با نقد و بررسی این بازی برای Nintendo Switch همراه ما باشید.
افسانههای اسکاندیناوی برخاسته از فرهنگ وایکینگها، مدتی است دستمایه تولید بسیاری از محصولات فرهنگی هنری در ده سال اخیر بودهاست و سریالها، بازیها و فیلمهای زیادی با اقتباس و الهام گرفتن از فرهنگ و دین نوردیکها تولید شده است.
نامگذاری بازی نیز بر اساس افسانه دنیای پس از مرگ وایکینگهاست. مردم نوردیک معتقد بودند تنها راه سعادت اخروی از کشته شدن در نبرد، هنگامی که سلاحتان را سفت چسبیدهاید میگذرد، بنابراین مرگ بر اثر مریضی و حوادث ناگوار را مایع شرمساری میدانستند و معتقد بودند هرکس به این شیوه با مرگ رو به رو شود، به جهنم یا هِلهایم فرستاده میشود.
اما در بهشت وایکینگها که به آن والهالا میگویند چه چیزی در انتظار مبارزان شجاعیاست که در نبرد به وسیله تیغ سرد دشمن کشته شدهاند؟ اگر جوابتان مبارزه و کشتهشدن بیشتر است، درست حدس زدهاید.
در والهالا، شما باز هم باید بجنگید و کشته شوید… و البته هربار کشته شوید، هنگام غروب خورشید آن روز، دوباره به زندگی بر میگردید و… باید دوباره بجنگید و کشته شوید! اگر این دنیای اخروی برای شما جذاب نیست، شما باشخصیت اصلی بازی هم نظر هستید.
Helheim Hassle داستان Bjorn را دنبال میکند که یک وایکینگ صلحطلب است! او بر خلاف بقیه مردمش که به معنای واقعی کلمه برای رسیدن به والهالا «سر و دست و تن و پا را» فدا میکنند، علاقهای به کشته شدن در نبرد ندارد. با اینحال برای اینکه مورد قضاوت دیگران قرار نگیرد، این عدم علاقه را مخفی میکند.
اما سرنوشت برای او تقدیر دیگری رقم زدهاست! Bjorn در حال فرار از نبرد، از ارتفاع زیادی سقوط میکند و روی یک خرس از همهجا بیخبر افتاده و مرگ خود و خرس را رقم میزند. او در حالی که خود را آماده میکند تا به هِلهایم برود، توسط اودین به عنوان یک جنگجوی شجاع، که با دست خالی یک خرس را کشته است، به والهالا فرستاده میشود!
حالا پس از مدتها، هنگامی که یکی از ماموران فرشته مرگ در صدد دریافت و رساندن یک بسته به رئیسش است، با مشکل عدم دانش زبان نوردیک باستانی رو به رو میشود و عاجز از خواندن پیامی که دروازه هِلهایم به او داده است، استخوانهای بازمانده از Bjorn که در نزدیکی آنجا رها شده را با یک طلسم به زندگی بر میگرداند، تا نوشته را برای او بخواند و این سرآغاز تلاشهای Bjorn برای بازیافتن راهی به هِلهایم است، تا بتواند بالاخره از مصیبت والهالا رهایی یابد!
داستان بازی از روایت خوشساخت و قدرتمندی برخوردار است، همه شخصیتها، حتی شخصیتهایی که شاید فقط یک بار در طول بازی ببینید، با ظرافت و دقت پردازش شدهاند و شخصیتپردازی در این بازی، گام به گام با روایت فوقالعاده آن پیش میرود.
از آنجایی که کانسپت داستان حول محور مرگ، فرهنگ نوردیک و شوخی با آنها طراحی شده است، اثر درونمایه کمدی سیاه دارد که در اجرا، به خوبی پیاده شده است. شخصیت پردازی کمیک اودین و دیگر خدایان نوردیک نیز سطح طنز بازی را از آنچه که هست بالاتر میبرد.
آموزش مکانیکهای اصلی بازی در جایی آغاز میشود که Bjorn هنوز یک وایکینگ زنده است و برخلاف بقیه مردمش که با خوشحالی به سمت نبرد میدوند تا توسط غولها کشته شوند، در تلاش برای پنهان شدن در جایی برای مدت زمان این نبرد است تا زنده بماند.
گیمپلی بازی پر از معماهای پلتفورمینگ است و مکانیک اصلی بازی، که قابلیت جدا کردن و سرهم کردن بدن Bjorn به اشکال مختلف است، عمق زیادی را به گیمپلی جذاب این بازی اضافه میکند.
شما میتوانید اعضای بدن Bjorn را از او جدا کنید تا از معابر تنگ و باریک عبور کند، وزن بدنش کمتر شود و بتواند بلندتر بپرد، سر و دست را با هم ترکیب کنید تا خودشان را با یک دست و یک سر از نردبانی بالا بکشند، اعضای بدن شخصیت را روی حسگرهای وزن قرار دهید و …
چیزی که تضمین شدهاست، خسته نشدن بازیکن از گیمپلی بازی است. بازی موقعیتهای بسیاری را پیش روی بازیکن قرار میدهد که او باید هرکدام را با اتکا به خلاقیت خود و دانشش از مکانیکهایی که تا آن بخش در بازی آموخته، آنها را پشت سر بگذارد.
گرافیک بازی شامل تصاویر دیجیتالی کارتونی است که بسیار خوب پیادهسازی شده، جزئیات بسیار زیادی در آن رعایت شده است و تقریباً همه چیز، حتی بعضی جزئیات پیشزمینه متحرکسازی شده و صیقل خورده است.
طراحی محیط نیز از تنوع زیادی برخوردار است، رنگمایه محیط در فضاهای مختلف تغییر میکند و از لحاظ بصری نیز این بازی به هیچوجه مخاطب را خسته نخواهد کرد. نورپردازی بازی هم کم از طراحی گرافیکی آن ندارد و مانند سبکی که در کارتون استفاده میشود، اگر موجودی در تاریکی باشد، در اعماق سیاهی دو چشم ورقلمبیده خواهید دید که با تعجب به سمت شما نگاه میکند.
کارگردانی Cutscene ها نیز در صدر کارگردانی بازیهای مشابه در این ژانر است و در بسیاری از بخشهای بازی شما با لذت مشغول تماشای Cutscene ها و خندیدن به شوخیهای بیشمار این بازی خواهید بود.
موسیقی و صداگذاری بازی نیز قدمی از دیگر موارد عقب نمیماند، اما صداپیشه بعضی از شخصیتها میتوانستند بهتر عمل کنند. فضاسازی فوقالعاده با صداهای دور و نزدیک در صحنههای مختلف، و موسیقی پیشزمینهای که پر از نواهایی برخاسته از موسیقی فولک حوزه اسکاندیناوی است، باعث میشود مخاطب هرگز این بازی را فراموش نکند.
حرف آخر
Helheim Hassle یک شاهکار به تمام معناست، به خوبی بر روی Nintendo Switch منتقل شدهاست و در چندین سطح، همه اِلِمانهای بازی صیقل خوردهاند، تا تجربهای به یاد ماندنی و لذتبخش برای بازیکن خلق کنند. به شما توصیه میکنیم این بازی را از دست ندهید.
Verdict
Helheim Hassle is an absolute masterpiece, it’s ported well on Nintendo switch and polished on many levels in order to create a long lasting and fun experience for players. Don’t miss this game!